محیامحیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

محیا یعنی تمام زندگی

بدون عنوان

سلام امروز اخرین روز کاری تو سال نوده محیا رو هم با خودم آوردمش سرکار خانم فراهانی هم امیر و محمد رو آورده که سه تایی از صبح دانشکده رو ریختند بهم ناهار هم با هم رفتیم رستوران و با دوتا کارت پنج تا غذا گرفتیم و رستورانو هم ریخته بودیم بهم ---------------------------------------------------------------------- امیدوارم سال 91 سال خوبی باشه برای همه   زندگی یعنی همین لبخند تو          عشق یعنی یک نفر مانند تو                        مرحبا بر عشق تفسیرش تویی&nb...
27 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام امروز اخرین روز کاری تو سال نوده محیا رو هم با خودم آوردمش سرکار خانم فراهانی هم امیر و محمد رو آورده که سه تایی از صبح دانشکده رو ریختند بهم ناهار هم با هم رفتیم رستوران و با دوتا کارت پنج تا غذا گرفتیم و رستورانو هم ریخته بودیم بهم ---------------------------------------------------------------------- امیدوارم سال 91 سال خوبی باشه برای همه زندگی یعنی همین لبخند تو عشق یعنی یک نفر مانند تو مرحبا بر عشق تفسیرش تویی آفرین بر آسمان ماهش تویی عزیز دلم ،محیا قشنگم عیدت مبارک ...
27 اسفند 1390

آخرین چهارشنبه سال 90

این هم سفره هفت سین توی مهد     امروز آخرین چهارشنبه سال نوده وچهارشنبه بچه ها با خودشون اسباب بازی میارن و اسباب بازی محیای من هم دوتا بطری نوشابه است هیچ علاقه ای به عروسک و اسباب بازی نداره توی خونه هم  با این جور چیزا بازی میکنه چهارشنبه های قبل هم چند تا نی و جعبه اسباب بازی و از این جور چیزا میاره بچه های دیگه هم اسباب بازیای خودشونو  ول کرده بودن و سر دوتا بطری دعواشون شده بود البته مریم مربی محیا میگفت روانشناس مهد گقته این بخاطر خلاقیت و باهوشی محیا خداکنه که اینطور باشه ما که بخیل نیستیم     امروز قرار بود از اتلیه بیان برای عکاسی برای همی...
24 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز روز چهارشنبه سوریه ومن از اینکه پیش خانواده ام نیستم کمی دلگیرم  چهارشنبه سوری توی داران یک حال و هوای دیگه داره مراسمات خاص خودشو داره همه فامیل دور هم جمعند الان برای علی ،سجاد،عرفان ،مجید بهترین روزه ساله الان همه خونه مادرم هستند و در تدارک کیسه قدیما بالا پشت بامها یه سوراخی بود بچه هامیرفتند بالا واز اون سوراخه کیسه هاشونو مینداختند تو و صاحبخونه آجیل و تخم مرغ و پول و از اینجور چیزها میذاشت توش و بچه ها میکشیدند بالا(الان دیگه اینجوری نیست بچه ها مجبورند کیسه هارو از پنچره بندازن تو و انتظار دارند تو کیسه هاشون فقط پول گذاشته بشه) من یادمه  برادم رفته بودخونه یکی از همسایه ها کیسه انداخته بود  واون مقدار...
23 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز روز چهارشنبه سوریه ومن از اینکه پیش خانواده ام نیستم کمی دلگیرم چهارشنبه سوری توی داران یک حال و هوای دیگه داره مراسمات خاص خودشو داره همه فامیل دور هم جمعند الان برای علی ،سجاد،عرفان ،مجید بهترین روزه ساله الان همه خونه مادرم هستند و در تدارک کیسه قدیما بالا پشت بامها یه سوراخی بود بچه هامیرفتند بالا واز اون سوراخه کیسه هاشونو مینداختند تو و صاحبخونه آجیل و تخم مرغ و پول و از اینجور چیزها میذاشت توش و بچه ها میکشیدند بالا(الان دیگه اینجوری نیست بچه ها مجبورند کیسه هارو از پنچره بندازن تو و انتظار دارند تو کیسه هاشون فقط پول گذاشته بشه) من یادمه برادم رفته بودخونه یکی از همسایه ها کیسه انداخته بود واون مقداری کشمش و کنجد...
23 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز جشن عید توی مهد بود و عمو شهرام هم اومده بود و دست مامان صدف درد نکنه که از محیای من هم عکس گرفته       ...
22 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز جشن عید توی مهد بود و عمو شهرام هم اومده بود و دست مامان صدف درد نکنه که از محیای من هم عکس گرفته ...
22 اسفند 1390

قد و وزن سه سالگی محیا

پنجشنبه محیا رو بردم بهداشت برای اندازه گیری قد و وزن یه سری تستهایی هم انجام داد مثلا گقت یه خط مستقیم بکش محیا هم سریع چند تا خط مستقیم پشت سر هم کشید که یه خط مستقیم برای بچه های یک ساله باید باشه الان محیا آدمک هم میتونه بکشه گل و ساقه گل وبا برگش ، دایره و مثلث و... ١٥ کیلو ٣٠٠ گرم وزنش بود که ٥٠٠ گرم لباسش رو حساب کرد گفت وزنش ١٤ کیلو ٨٠٠ گرم و   قدش هم ٩٩ سانت ،که الان دخترم تقریبا یک متره  پارسال توی دوسالگی ١٣کیلو ٥٠٠ گرم بود و قدش هم ٨٦ سانت بود که الان گفتش افت وزن داره سه ماه دیگه دوباره بیار اگه اینجوری پیش بره باید بره پیش متخصص تغذیه اما رشد قدش خوب بوده ...
21 اسفند 1390

15/12/90

دیروز بعد از ظهر از اینجا مستقیم رفتیم صادقیه عینکم رو بردم شیشه هاشو بندازه کمی توی صادقیه قدم زدیم و برای محیا سی دی و برچسب اشکال مختلف حیوانات خریدیم واومدیم خونه صبح هم با محیا رفتیم زیارت عاشورا      
17 اسفند 1390

بدون عنوان

سلام امروز به محیا قول دادم سی دی ماشینها رو براش بخرم  ناهار هم مهمان دانشکده بودیم وبا آروزی سالی که پیش رو داریم سال پربار و موفقیت آمیز برای خودمون و خانواده مان باشدعید پیشاپیش تبریک گفته شد و عیدی هم یه  کریستال آجیل خوری باظرف زیرش گرفتیم دست آقای دکتر ابوالقاسمی درد نکند واقعا رییس خوبیه   انشاالله سال خوبی برای خودش و خانواده اش باشد
15 اسفند 1390